loading...
تاریانا
عماد تیماس بازدید : 106 پنجشنبه 06 مهر 1391 نظرات (1)

تاریانا وبلاگی جامع در تمام عرصه ها فعالیت میکند

مدیریت این وبلاگ فعلا در حال ویرایش قالب و مسائل اصلی وبلاگ هستند

شما بازدیدکنندگان عزیز میتوانید که در سایت عضو شوید و از خبرنامه ها و امکانات وبلاگ استفاده کنید

عماد تیماس بازدید : 104 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

باز لـــرزید ، تمام جانم ، با او لـرزید ، با او که کودکش را ، زیــــــــــــــــر آوار ، جستجو می کرد ، با او که صدای نفس های مادرش را ، هنوز می شنیـــــد ، با او که پــــــدر را ، میان سنــــگ ها ، جستجو می کرد ، تمام روحم ، جسمم ، جانم ، لرزید ، دوبــاره آه ، دوباره درد ، دوباره بــــی کسی ، دوباره عکس و قاب ، دوباره رنــــــج و درد ، دوباره زلـــــزله ، دوباره لرز مرگ ، دوباره نـــــام او ، و او ، و او ، و او ، دوباره کفن و دفن زندگــــــی ، صدای یا خدا، خدای ، کشورم ، شنیدی؟ خدایا ، قرار بود هر چه هست ، در بــــــــــــم ، تمامش کنی ، این بود قرار مــا؟ چه ناتوانــم من ، هنوز درک حکمتت را ندارم ، گیـج می شوم ، وقتی می بینم ، روزی هزار بار می لرزیم ، اما تو باز کافی نمیدانی...

عماد تیماس بازدید : 48 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (1)

قدیمی ها نان را برکت و دور ریختن آن را گناه می دانستند. هر طور که فکر کنید می بینید حیف است باقیمانده نان را دور بریزید، اما وقتی نان باقی می ماند چه باید کرد؟

 

 

۱- تزئینی برای سالاد

باقیمانده نان تست می توانید به شکل مکعب های کوچک برش بزنید، کمی روغن زیتون و پودر سیر روی آنها بریزید و در تابه تفت دهید یا در فر بگذارید. این نان های برشته برای گذاشتن روی سالاد عالی هستند.

۲- پیش غذای خوشمزه

این پیش غذا را می توانید کنار هر غذایی سرو کنید. هر وقن نان باگت اضافه آمد آن را حلقه حلقه کنید، کمی گجه فرنگی خرد کرده را با ریحان خرد شده و روغن زیتون مخلوط کنید، روی نان ها بریزید و نان ها را در فر قرار دهید.

۳- آرد سوخاری درست کنید

اگر خمیر نان باگت را درمی آورید، می توانید از آنها آرد سوخاری درست کنید. خمیرها را در سینی بچینید و صبر کنید تا کاملا خشک شوند، سپس آنها را بکوبید یا در مخلوط کن خرد کنید. می توانید کمی ادویه هم به آن بیفزایید.

منبع: نشریه سیب سبز شماره ۷۱

عماد تیماس بازدید : 74 دوشنبه 12 تیر 1391 نظرات (1)

طلاق یک تغییر اساسی در زندگی است که شخص را دچار سردرگمی میکند . ناگهان خودتان به تنهایی میبایست از پس مواردی مانند پول بچه ها شغل تغییرات و موقعیتهایی که اعضای خانواده را تحت فشار قرار میدهد بر بیایید . در اینجا توصیه هایی وجود دارد که " چگونه زندگی جدید را پس از جدایی شروع کنید ؟"  اگر مشکلاتی دارید بدانید که :

    * بعد از اتمام این زندگی ، زندگی جدیدی در انتظار شماست .

در حال حاضر به سختی می توانید باور کنید زیرا روزی این زندگی چیزی بود که شما خواستار آن بودید . شما خواهان  ایجاد و  تداوم آن بودید .

    * خودتان را فریب ندهید .

از خودتان بپرسید : آیا به راستی این زندگی را می خواهید یا به علت ترس دو دستی به آن چسبیده اید ؟ اگر فکر تنها ماندن ترسناک تر از بودن در یک زندگی از هم پاشیده است خب به ترسهایتان اجازه دهید تا تصمصیم گیرنده باشند . آیا برای از دست دادن زندگی که بود یا میبایست باشد هنوز سوگواری میکنید؟

    * روزهای زندگیتان را هدر ندهید .

اندوهگین بودن هیچ محدوده زمانی ندارد اما زندگی محدود است . شما این را متوجه بشوید یا نشوید ، زمان به سرعت سپری میشود. زمانی میرسد که شما باید حقیقت را بپذیرید و بگویید : "  من باید کاری برای زندگی ام انجام دهم بچه هایم را بزرگ کنم و کاری کنم که زندگی شاد و معناداری داشته باشم و شخصی فعال در جامعه باشم ." پس از هم اکنون قدمهای استوار بردارید و به جلو حرکت کنید .                        

    * افکار مصیبت بار را از ذهن تان دور کنید .

" زندگی من تمام شده است ." " من همه چیز را از دست دادم ." " همه چیز خیلی بد است ." افکاری هستند که تاثیرات خیلی قوی بر چگونگی احساس شما دارند . متوجه باشید که واقعا اینها درست نیستند . زندگی شما تمام نشده است فقط یک شروع جدید برای شماست . تغییر پیش فرضهای منفی در ذهن تان  به تغییر احساسات شما کمک میکند .

    * زمان خود را با افسوس هدر ندهید .

شما باید به خودتان بگویید : " اتفاقی است که افتاده !" شما نمی تواتید به گذشته برگردید و کاری انجام دهید اما می توانید کارهای زیادی را هم اکنون انجام دهید .

    * برای فرزندانتان الگو باشید .

در آینده فرزندانتان چگونه والدینی خواهند بود وقتی شما در جایی نشسته و گریه میکنید ، به نقطه ای زل می زنید و افسوس گذشته را می خورید ؟ وقتی شما جدایی را پذیرفتید زمان پیشرفت در زنگی تان است .

به خاطر فرزندانتان با همسر سابق خود رابطه جدیدی را تعیین کنید .
در رابطه سابق شما همسر وی بودید اما در حاضر یک دوست معمولی هستید بخاطر بچه هایتان .

    * با کودکانتان صحبت کنید .

طلاق ممکن است زخمهای عاطفی را برای بچه هاایجاد کند . با آنها صحبت کنید . با آنها درباره اتفاقاتی که درحال وقوع است و احساساتی که آنها نسبت به وقایع کنونی دارند صحبت کنید و به آنها اطمینان دهید همه چیز بهتر خواهد شد. اگر آنها خیلی چیزها را بدانند می توانند به شما در این مراحل کمک کنند و به این ترتیب آنها هم احساس قدرت می کنند .

    * از دیگران کمک بگیرید.

اگر از مردم کمک بخواهید خوشحال می شوند . این لطفی است در حقشان که به آنها اجازه می دهید کاری برایتان انجام دهند .یك گروه حمایت كننده از نزدیكترین دوستانتان داشته باشید كه حمایتگرعاطفی ،راهنمای همیشگی ومشوق شما در كارهایتان باشند.بدانید شما اولین نفری نیستید كه از سایرین كمك می گیرید.  

    * از امكانات و موهبت های اطراف خود استفاده كنید.

هركاری كه می توانید برای رسیدن به موفقیت انجام دهید. توانایی ها و نقاط قوت خودتان را كشف كنید و برای كمك به خود و حركت در یك مسیر جدید و مثبت روی آنها متمركز شوید.هرشخصی حقیقت وجودی دارد كه فقط خودش میداند وباور دارد . به یاد داشنه باشید كه شما نتایجی در زندگی بدست می آورید كه ابتدا باور دارید و سپس شایستگی آن را.

    * برای خودتان وقت بگذارید.

خودتان را در اولویت قرار دهید ،كمی خودخواه باشید و كاری را فقط برای خودتان انجام دهید.بهترین هدیه ای كه شما می توانید به فرزندانتان بدهید اینست كه از خودتان خوب مراقبت كنید. یك كلاس جدید را امتحان كنید، ورزش را شروع كنید و سرگرمی های فراموش شده كه سابقا انجام می دادید را دوباره شروع كنید.

    * خانه رویایی تان را بسازید.

اگر شما مجبور به تغییر منزل شدید دنیا به آخر نرسیده است. بدانید كه شما و بچه هایتان  میتوانید خاطراتی را بسازید كه آنجا خانه رویاهایتان شود.  

    * خود واقعی تان را بیابید.

شما ممكن است زمان طولانی نیمی از یك زوج بوده اید. اما شما هنوز صددرصد یك شخصیت واحد هسنید. آن شخص را دوباره كشف كنید.

    * آنچه را دوست دارید انجام دهید.

هرروز وقتی از خواب بر می خیزید چه چیزی شما را به هیجان می آورد.یك لیست از آنچه شما را به اهدافتان میرساند تهیه كنید.

    * روحیه شاد داشته باشید.

   در زندگی جدید كمی تفریح و شادی كنید. خاطرات زیبایی را     با فرزندانتان بسازید تا با اعتماد بنفس و حس احترام به خود بسوی آینده بروند.

    * درآینده از خود مراقبت كنید.

این مهم است كه همیشه به روابط خود توجه كنید و از خود بپرسید كه :"  چقدربودن در این رابطه ارزش دارد؟" اگر شما در آن رابطه كاملا خودرا فراموش می كنید پس بهای سنگینی را می پردازید.

منبع: www.drphil.com
ترجمه : لیلا فراستی
..::گروه خط بیداری از خانم لیلا فراستی تشکر می نماید::..

عماد تیماس بازدید : 48 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)
به احتمال زیاد شما هم تا كنون عكسهای زیادی در مورد خطای دید، ملاحظه كرده اید.
مثلا این عكس رو ببینید: 
 
یكم :
اكثرا مردم می گویند تا چیزی را با همین دوچشم خود نبینیم باور نمی كنیم. همچنین می گویند شنیدن كی بود مانند دیدن. اما اینجا می خواهیم بگوییم همیشه موقعیتها ، اشیاء و مسائل آنطور هم كه دیده می شود،‌ممكن است نباشند.

دوم:
بدون توجه به مسائل انتزاعی و برداشتها و تفسیرها، همین دیدن ساده اشیاء هم می تواند تحریف شود.


سوم:
اصطلاحی به عنوان اثر هاله ای ، یا تاثیر زمینه در ادراك وجود دارد. به این مفهوم كه معمولا مسائل حاشیه ای و اطراف یك موقعیت روی آن موقعیت تاثیر می گذارد.

تصور كنید قد فردی 170 سانتیمتر است،‌ اگر او را میان بازیكنان بلند قد بسكتبالیست كه قدهایی بالای 190 سانتیمتر دارند،‌قرار دهیم و از شخص سومی بخواهیم در مورد قد این فرد اظهار نظر كند، او ممكن است بگوید قد این فرد كوتاه هست.
اما همین فرد 170 سانتیمتری اگر در جمع افراد كوتاه قد زیر 150 سانتیمتر ممكن است بلند قد به نظر برسد.

از این مسئله حتی در مسائل روانشناختی می توان بهره گرفت.

مثال:
آقایی با لباس تمییز و ست شده درب كافی شاپ را با احترام برای خانمی باز می كند، از پشت یكی از میزها یك صندلی را كمی بیرون می كشد و به آن خانم تعارف می كند، و بعد از گارسون خواهش می كند دو نوشیدنی برای آنها بیاورد. و پس از گرفتن نوشیدنی با لبخند از او تشكر می كند.
لطفا پاسخ بدهید:
1 - این آقا اجتماعی است؟
2 - این آقا تحصیل كرده است؟
3 - این آقا فرد خودساخته ای هست؟
4 - این آقا از هوش بالایی برخوردار است؟
5 - این آقا مهربان است؟
6 - این آقا خونسرد است؟
7 - این آقا مودب است؟
8 - این آقا با اخلاق است؟
و ....

آری شاید، شما هم دچار این تاثیر زمینه در ادراك شده باشید. با این توضیحات مشخص می شود كه این آقا مودبانه برخورد می كند و سایر گزینه ها باید جداگانه بررسی شود.
اما چرا همه ما تمایل داریم كه جواب همه سئوالات بالا را مثبت بدهیم؟
چون اثر یك رفتار یا یك موقعیت در اطراف آن منتشر می شود. مودب بودن این آقا روی سایر برداشتهای ما از این آقا تاثیر می گذارد.

چهارم:
اگر تمركز خود را روی یك بخش یا یك موقعیت متمرك كنیم،‌ روی یك صفت یا یك رفتار دقت كنیم، بیشتر می توانیم آن موقعیت را ارزیابی كنیم. و پس از اتمام ارزیابی،‌سراغ مسئله بعدی می رویم.
در واقع ابتدا اجزاء یك موقعیت را تك به تك مورد بررسی قرار می دهیم و در انتها آنها را در رابطه با هم جمعبندی می كنیم.

مثلا در انتخاب همسر، یه نگاه كلی به فرد نمی كنیم و عاشقش بشویم و مسئله تمام!!!!!!
باید تك تك معیارها را به صورت منفرد بررسی و ارزیابی كنیم. مسئولیت پذیری جدا، انعطاف پذیری جدا، مسائل اجتماعی جدا، مسائل مربوط به اوقات فراغت جدا، مسائل مربوط به نگاه جنسیتی جدا، مسائل مربوط به تقسیم وظایف و تصمیم گیری خانواده جدا، اعتقادات جدا، مسائل اخلاقی جدا، مسائل تحصیلی جدا و ......، بعد هم اینها را یكبار در رابطه با هم نیز ارزیابی می كنیم.

نتیجه گیری:
همانطور كه در این اشكال وقتی به صورت كلی نگاه می كنیم به خاطر تاثیر متقابل اجزاء تصویر، به اشتباه حركتی یا مسئله خاصی را درك می كنیم ، در مسائل واقعی زندگی هم ممكن است چنین اشتباهی را بكنیم.
لذا بهتر است با تمركز به جزئیات هر موقعیت یا به جزئیات رفتار دیگران ، شناخت عمیق تر و تحریف نشده ای را كسب كنیم. و بعد در مرحله بعد این جزئیات را در رابطه با هم ارزیابی كنیم.

به چشمان خود اعتماد كنید، به فكر و هوش خود اعتماد كنید،‌اما آسیب پذیری های آنرا نیز بشناسید و آنچه ممكن است موجب تحریف آن شود را بشناسید.

اگر شما بدانید عینكی با شیشه سبز به چشم زده اید، كه رنگ اشیاء را تحریف كرده و به رنگ سبز نشان می دهد،‌دیگر كاه را با خوش باوری یونجه نمی بینید.

یكی از این تحریف ها،‌تحریف عشق است.

عشق می تواند نگاه ما را به معشوق تحریف كند. احساسهای ناشی از هورمونهای جنسی گاهی تمركز ما را از تك تك خصوصیات معشوق می گرداند و كلیتی متحرك و پویا نشان می دهد. در حالیكه نگاه متمركز و عمیق به خصوصیات منفرد معشوق شاید،‌ موضوع دیگری را پیش روی ما بگذارد.
عماد تیماس بازدید : 49 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

وبـــــلاگ جدیــــد گروه خط بیداریـ

گروه خط بیداریـ سعی دارد در یک وبلاگ مستقل حقــــایــق گروه های شیطان پرست را روشن نماید

و شما بازدید کنندگان محتــــرم میتوانید با نظرات خود ما را در ارائه یک وبلاگ خوب یاری نمــــایید

و میتوانید ما را به عنوان بزرگراه شیطانی لینک کنید

آدرس:diabolic-highway.mihanblog.com

عماد تیماس بازدید : 46 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بـــازدید کنندگان خط بیداریـ

شما میتوانید از صفحات جانبی وبلاگ استفاده کنید

ما سعی کردیم که مطالب طولانی را در صفحات خاص بگذاریم برای اینکه وبلاگ زیبایی خود را از دست ندهد و شما راحت تر مطلب مورد نظر خودتان را بیابید.

و همچنین موضوعات مختلف را طبقه بندی کردیم و هر مطلب را در آرشیو خودش قرار دادیم

با تشکر::..::مدیر وبلاگ:عماد تیماس

عماد تیماس بازدید : 49 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

           

پژوهشگران انگلیسی اعلام کردند که به جواب سوال قدیمی که همواره توجهات انسان را به خود جلب کرده، رسیده اند که بر اساس آن می توان ثابت کرد مرغ قبل از تخم مرغ به وجود آمده است.

به گزارش مهر به نقل از راشا تودی، در تحقیقات اخیر پژوهشگران انگلیسی مشخص شد که پوست تخم مرغ حاوی عنصر “اوفوسلیدین ۱۷″ است که تنها در بدن مرغ یافت می شود.

بر این اساس، غدد داخلی مرغ این ماده را ۲۴ ساعت قبل از تخم گذاشتن ترشح می کند تا پوسته آنرا تشکیل دهد. پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه مرغ تنها دارنده این عنصر است شکی وجود نخواهد داشت که مرغ قبل از تخم مرغ آفریده شده و باید پرونده این سوال قدیمی در اذهان عمومی بسته شود.

این در حالی است که برخی پژوهشگران درباره قطعی بودن نتایج پژوهش اخیر در انگلیس پس از اعلام نتایج آن، ابراز تردید کرده اند!

عماد تیماس بازدید : 102 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
شادی دور نیست. . . . . . . . . . . . . .

زندگی همیشه شاد و مسرت بخش برای انسان ها نیست و بعضی مواقع بیهوده میشود تا شما افسرده یا ناراحت باشید.باید این مسئله را بدانید که این افسردگی ها باعث ایجاد انواع بیماری در انسان ها میشود.در اینجا سعی داریم تا تعدادی از راه های آسان برای فرار از این افسردگی به شما معرفی کنیم.

 
1_فیلم کمدی ببینید
 
همیشه ما شنیده ایم که خنده بهترین درمان برای تمام بیماری ها است و میدانیم که افسردگی و خنده در نقاط مقابل یکدیگر قرار دارند.خنده نه تنها افسردگی را از شما دور میکند بلکه باعث تولید اندورفین در بدن شما میشود همین دلیل عوض شدن حال شما میباشد.تحقیقات نشان می دهد که خنده باعث میشود تا کالری بسوزانید و همچنین سلامت قلب شما را نیز تضمین میکند، پس برای داشتن زندگی ای سالم و شاد چند فیلم کمدی بخرید و به تماشای آن ها بپردازید.
2_غذای سالم بخورید
 
 اگر همیشه حالت ظاهری شما یا به طور کلی رفتار شما مانند افراد افسرده است و خود نیز آن چنان که باید سرحال نیستید، باید بدانید که این مشکلات ممکن است از نحوه غذا خوردن شما باشد.تحقیقات نشان می دهد که افرادی که از کمبود امگا-سه رنج میبرند بیشتر در خطر افسرده شدن هستن.همچنین این تحقیقات نشان میدهد که مصرف ویتامین B میتواند برای درمان افسردگی مفید باشد.
3_از خانه خارج شوید
 
 مطالعات نشان میدهد که کمبود ویتامین D نیز میتوان  یکی از عوامل افسردگی باشد.شما میتوانید این ویتامین را از طریق غذا بدست آورید اما همه ما میدانیم که بهترین منبع این ویتامین نور خورشید است. با قدم زدن در خارج از خانه به مدت 10 یا 15 دقیقه روزانه میتوانید از این منبع سرشار بهرمند شوید.
4_ورزش کنید
 
 ورزش یکی از مهمترین روش های افزایش انرژی ی باشد.حتما اگر احساس افسردگی می کنید به باشگاه بروید و ثبت نام کنید زیرا ورزش نه تنها باعث افزایش انرژی میشود بلکه باعث ایجاد اندورفین ها میشود که همانطور که گفتیم خود دلیلی برای شاد شدن هستن و شما را از حال و هوای افسردگی خارج میکنند.
5_ریسک کنید
 
 منظور ما از ریسک کردن این نیست که شما خود را در موقعیت های خطرناک قراردهید بلکه منظور ما انجام کارهایی است که در گذشته از ان پرهیز داشته اید. برای مثال اگر شما از رفتن به کوه میترسیدید حالا برای دور کردن این ترس از خودتان به کوه بروید و سعی کنید تا حد ممکن بالا بروید.این کار هم باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود و همچنین حال و هوای شما را عوض میکند.
6_تقاضای کمک کنید
 
 اگر شما احساس خوبی نسبت به خود ندارید یا مسائل مختلفی ذهن شما را درگیر کرده اندف حتما از دوستان یا اشنایان خود تقاضای کمک کنید. از آن ها بخواهید تا به حرف های شما گوش بدهند و همین امر باعث میشود تا احساس بهتری پیدا بکنید.اگر خود را یک فرد افسرده میدانید حتما به پزشک مراجعه کنید و این را بدانید که کمک گرفتن از افراد متخصص یا دوستان اصلا باعث سرافکندگی شما نخواد شد.
7_برنامه ریزی کنید
 
روزانه سعی کنید تا کارهایی که باعث شادی شما میشوند را انجام دهید و همین کارها را به یک لیست تبدیل کنید.برای مثال شما با گوش دادن به موسیقی مورد علاقتان بسیار شاد میشوید پس حتما سعی کنید در طول روز حداقل یک بار به آن گوش دهید این امر باعث میشود تا شادی های خود را تکرار کنید و از افسردگی به طور ناخودآگاه جلوگیری کنید.
 
8_کمک کنید
 
 بعضی مواقع میتوان با انجام کارهایی نه برای خود بلکه برای دیگران احساس شعف و خوشحالی کرد.شما میتوانی به یک نیازمند کمک کنید یا اگر مقداری پول دارید میتوانید آن را به یک موسسه خیریه بدهید این باعث می شود تا به احساس خوبی دست پیدا کنید. حتی فکر کردن به کمک به دیگران میتواند به شما احساس قشنگی را القا کند.
گرداورنده(wake-hand)
بهار91
عماد تیماس بازدید : 47 سه شنبه 05 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

کتاب مقدس...

تفنگ های پر برای شلیک به مغزهای پر ساخته شده اند!!!

و مغزهای خالی...

برای پر کردن این تفنگ ها!

از کسی که کتابخانه دارد و کتابهای زیادی میخواند نباید هراسید اما از کسی باید ترسید که تنها یک کتاب دارد،هرگز آن را نخوانده و مقدس میپندارد

عماد تیماس بازدید : 36 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روم باستان
حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال ۲۷ قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، با دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت می‌کرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل می‌شد. یک شبکه از راهها سرزمین های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل می‌کرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع می‌کرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.

در دنیای رومی ها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که در درون شهرها زندگی می‌کردند، داده شد. در سال ۸۹ قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیایی ها اعطا شد. تا پیش از 212 قبل از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی می‌کردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمی‌شد.


خرابه‌های امپراتوری رومیان باستاننظم اجتماعی روم
جامعه رومی بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم بندی جامعه در ابتدایی تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیاز ترین و قدرتمندترین شهروندان رومی اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانواده‌های سیاست‌مداران انتخاب می‌شدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانواده‌های اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت کردند.

 


 توده مردم
بخش اعظم شهروندان رومی، توده مردم بودند، که جزء فقیرترین شهروندان نیز محسوب می‌شدند مردم معمولی سرانجام توانستند تساوی سیاسی در مقابل اعضاء گارد و اشراف، را بدست آورده و حق رشد و ارتقاء تا مقام افسر ارشد نظامی و مشاغل دولتی، را بدست بیاورند.

 


بردگان
در پائین هرم نظام اجتماعی جامعه رومی، بردگان قرار داشتند، که سخت ترین و کم اهمیت ترین کارها را انجام می‌دادند. رومیها از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده می‌کردند. بردگان هیچ گونه آزادی و حق انتخابی نداشتند. حتی در میان بردگان نیز طبقه‌های مختلفی وجود داشت. زندگی سخت روزانه یک برده که در معدنها کار می‌کرد، از زندگی روزانه یک برده تحصیلکرده یونانی که به عنوان یک معلم خصوصی محترم به کودکان رومی تدریس می‌کرد، بسیار فاصله داشت. به هر حال، از اولین قرن میلادی، شرایط زندگی بردگان بهبود پیدا کرد و بسیاری از آن مردان آزادی خود را بدست آوردند.

 


 زبان
زبان مشترک در سراسر امپراتوری روم، زبان لاتین بود. از آنجایی که دیگر کسی به زبان لاتین صحبت نمی‌کند، آنرا «زبان مرده» می نامند. به هر حال، بیشتر زبانهای امروزی اروپا، از جمله ایتالیایی، اسپانیایی ـ فرانسه و رومانیایی، از لاتین گرفته شده اند. بسیاری از لغات موجود در زبان انگلیسی نیز از لاتین گرفته شده اند.

 


خانه‌های رومی
رومیان ثروتمند در خانه‌های بزرگ و وسیع شهری زندگی می‌کردند. از بیرون جلوه این خانه‌ها زیاد چشمگیر نبود. زیرا تنها تعداد محدودی درب و پنجره کوچک نرده‌ای داشتند که مانع ورود دزدان می‌شد.

 


 امپراتوری روم
از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری خود کردند. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومی ها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. موفقیت امپراتوری روم نتیجه استفاده از اژبون های بسیار ورزیده و تعلیم دیده و مدیریت بسیار موثر آنها بود که از مرکز پایتخت رم، به خوبی کنترل می‌شد.

در سال 27 قبل از میلاد اکتاویان (63 قبل از میلاد ـ 24 میلادی)، اکتاویان یا همان اگوستوس سزار، اولین امپراتور روم می‌شود. اگوستوس، که به مدت 40 سال بر امپراتوری روم حکومت کرد، مسئولیت اداره آن را با مجلس سنا (گروهی از مسئولین اداره کننده روم)، تقسیم کرد. او از ارتش روم یک نیروی قوی و آموزش دیده ساخت. روم در طول حکومت او دورانی پر از صلح و شکوه را پشت سر نهاد. اگوستوس همچنین در مورد حفظ موقعیت خود به‌عنوان امپراتور خیلی دقت کرد. او یک گارد محافظ ایجاد کرد که به آنها دستمزد خوبی می‌داد و آنها را گارد پراتور می نامید.


سنای رومکالیگولا
اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. گایوس سزار (12 ـ 41 میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال 37 میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتین های سربازی کوچکی به پا می‌کرد.

 


امپراتور دیوانه
بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (69 ـ 104 میلادی) ثبت شده است، توضیح می‌دهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعدا او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال 41 میلادی، او را به قتل رسانند.

 


 نرون
آخرین امپراتوری که به خانواده اگوستوس تعلق داشت، نرون (37 ـ 68 میلادی) بود. در سال 54 میلادی، مادر جاه طلب او، آگویپینا (15 ـ 59 میلادی)، شوهر دون خود را مسموم کرد. شوهر امپراتور کلودیوس (10 قبل از میلاد تا 54 میلادی) بود. در نتیجه پسر 17 ساله او جانشین پدر شد. بعد از آغاز امیدوار کننده حکومت او، نرون بی نهایت بی رحم و فاسد شد. وقتی آگویپینا در زندگی خود سرانه فرزندش دخالت کرد، نرون او را کشت. او به خاطر ضیافت های وحشی خود و توهم او در مورد استعدادش در شعر و موسیقی، شهرت داشت!

 


 رم در آتش
در سال 64 میلادی، آتش سوزی بزرگی شهر رم را نابود کرد. نرون تظاهر کرد که قصد داشته تا شهر رم را با طرح جدیدی بازسازی کند. بسیاری از مردم رم عقیده دارند که خود نرون عمدا آتش سوزی را آغاز کرده است. اما به هر حال، نرون گروه مذهبی جدید، یا مسیحیان را مقصر دانست و آنها را کشت. مخالفان حکومت نرون آنقدر قدرت گرفتند که او را مجبور کردند در سال 68 میلادی، خود کشی کند.

 


 
مجسمهٔ رومی سال چهار امپراتور
در سال بعد از مرگ نرون، 4 امپراتور بر سر کار آمدند. یک فرمانده نظامی به نام گالبا (3 قبل از میلاد تا 69 میلادی)، ابتدا قدرت را در دست گرفت. گالبا به‌وسیله گارد پراتور، کشته شد. این گارد اتو (32 ـ 69 میلادی)، (حاکم استان رومی اسپانیا) را به عنوان امپراتور اعلام کرد. لژیون روم که در آلمان مستقر بود، با شنیدن این خبر، فرمانده خود وتیلیوس (15 ـ 69 میلادی)، را به عنوان امپراتور معرفی کردند. وسپاسیان (9 ـ 79 میلادی)، یک فرمانده رقیب، وارد رم شد. او وتیلیوس را کشت و خود امپراتور شد.

 


 انتخابات جانشین
وسپاسیان سنتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، یک امپراتور حاکم در طول حکومت خود جانشین خود را انتخاب می‌کرد. و سپاسیان نظم را به روم بازگرداند. او همچنین یک برنامه ساختمان سازی که شامل استادیوم ورزشی رم بود، آغاز کرد. ساخت این آمفی تئاتر بزرگ که سرگرمیهای عمومی در آن اجرا می‌شد، در طول حکومت فرزند وسپاسیان، تیتوس (39 ـ 81 میلادی)، که بعد از پدرش به امپراتوری رسید، پایان یافت.

 


امپراتوری استانی
در قرن دوم میلادی، خانواده‌های حاکم روم، صاحب نفوذ کمتری در امر انتخاب امپراتور بودند. شهروندان استان‌های رومی شروع به اشغال پستهای عالی رتبه در دولت و ارتش، کردند. امپراتورهای بعدی روم از استان‌های درون امپراتوری روم، انتخاب می‌شدند.

 


تراجان
امپراتور تراجان (53 ـ 117 میلادی) در یکی از استان‌های روم به نام آیبیریا «اسپانیای امروز) به دنیا آمد. او یک فرمانده نظامی بزرگ بود و در طول حکومتش، امپراتوری روم از نظر وسعت به اوج خود رسید. وی پیروزیهای نظامی خود را با ساخت بناهای یادبود (ستونهای تراجان)، جشن می‌گرفت. این ستونها به‌وسیله مجسمه‌هایی که پیروزیهای معروف او را نشان می‌دادند، تزئین شده بودند.

 


 هادریان
پسر خوانده تراجان، هادریان (۷۶ ـ ۱۳۸ میلادی) بعد از او به امپراتوری روم رسید. هادریان بیشتر دوران حکومتش را به مسافرت در استان‌های مختلف امپراتوری روم گذراند. او موانع ثابتی در مقابل حمله بربرها که به این سرزمینها روم حمله می‌کردند، بنا کرد. نمونه چنین بناهای دفاعی، دیوار هادریان، هنوز در شمال غربی انگلیس باقی مانده‌اند. هادریان همچنین تغییرات زیادی ایجاد کرد که اداره امپراتوری روم را آسان تر می‌کرد.

 لژیونر رومی
ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل می‌شد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او می‌توانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل می‌کرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت می‌کرد، و در عین حال به او امکان می‌داد که به آسانی حرکت کند.

 واحد ارتش
«قرن»، واحد ارتش روم بود. هنگامی که در سال 340 قبل از میلاد ارتش روم تشکیل شد. یک قرن شامل 100 سرباز می‌شد. وقتی فرمانده نظامی رومی، کابوس ماریوس (157 ـ 86 قبل از میلاد) ارتش روم را در سال 100 قبل از میلاد، دوباره سازماندهی کرد، تعداد افراد را در یک قرن به80 نفر کاهش داد. دلیل این کاهش چنین بیان می‌شد که یک گروه کوچک‌تر، آسان تر کنترل می‌شد.

کاری از خط بیداریـ

عماد تیماس بازدید : 74 سه شنبه 29 فروردین 1391 نظرات (0)

نقش قزلباشان اناتولی و شاه اسماعیل صفوی درتاریخ ایران 
 
در این بخش که با نگاهی گذرا به تصوف قرنهای هشتم و نهم هجری آغاز خواهیم کرد، شیخ صفی الدین اردبیلی و فرزندانش و نقش آنها در خانقاهداری را خواهیم شناخت. نگاهی گذرا به برآمدن عثمانی‌ها و تشکیل دولت عثمانی خواهیم داشت. نقش صوفی‌ها در آناتولی را با نگاهی گذرا مورد مطالعه قرار خواهیم داد و ضمن آن به پیدایش صوفیان بکتاشی در خاک اناتوری و گسترش آن در میان تاتارهای آناتولی نظری خواهیم افکند. آنگاه خواهیم دید که چگونه یکی از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی به آناتولی تبعید میشود و با تاتارهای بکتاشی مذهب در تماس شده رهبری آنها را برعهده میگیرد و شیعۀ بکتاشی می‌شود و چند سال بعد با عقاید و افکار نوینی به ایران برمیگردد. سپس رخدادها را تا روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی دنبال خواهیم کرد، شاهد تحریکات قزلباشان بکتاشی صفوی در آناتولی خواهیم بود که به لشکرکشی سلطان سلیم عثمانی به ایران و فاجعۀ چالدیران خواهد انجامید و  آنگاه وقایع را تا پایان عمر شاه اسماعیل دنبال خواهیم کرد و خواهیم دید که روی کار آمدن قزلباشان صفوی چه لطمه‌های بزرگی به تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران زده است. 
 

عماد تیماس بازدید : 41 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تاریخ یونان باستان
شاعر ملی سرود آزادی یونان را سر می دهد.
در سال ۱۸۲۳ دیونیسیوس سولوموس،شاعر مشهور یونانی،شعر سرود آزادی را سرود.دراین شعر تصویری ارائه شده که گویا آزادی یونان از استخوان تمام قهرمانان گذشته که جان خود را فدای دفاع از خاک یونان کرده اند،بر می آید.چند بند اول از ۱۵۸بند شعرکه در اینجانقل شده اند سرود ملی یونان را تشکیل می دهد

من تورا می شناسم از تیغه هراس انگیز شمشیرت

من تورا می شناسم از چشمانت

که جهان را شتابناک نگاه می کند

بر خواسته از استخوان ها

یک اثر مقدس یونانی

وشجاع چون باستانیان

درود بر آزادی،درود

آنجا که شما زندگی می کنید

با دردی جانگاه در وجودتان

 در انتظار آوایی هستید

که شمارا بخواند((دوباره برخیزید))

آن روز دیر زمانی بود که به تاخیر افتاده بود

گویی کفن شده بود

زیرا ترس مارا وحشت زده

وبندگی کمرمان را خم کرده بود...

شما که از غم و غصه تحقیر شده بودید

سرتان را به زیر انداختید

 مثل فقیران از در گاه رانده

مثل کسانی که زندگیشان سراسر مصیبت است

آری،اماامروز هر پسر یونانی

با قدرت وپایداری تزلزل ناپذیر می جنگد

بدون خستگی در جستجو

 مرگ یا پیروزی

 

نظریه یونانی ها درباره زندگی پس از مرگ
یونانی ها درباره زندگی پس از مرگ چه تصوری دارند؟

در یونان کهن،مردم هنوز تصور و تجسم دقیقی درباره اینکه آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه نداشتند. اما بعدها در دوران شکوفایی یونان باستان،به عنوان مثال، جهان زیرین توسط هومر به طور   دقیق وصف گردید:دروازه عریضی درست زیر زمین آنجا که نور پایان می یابد ،به داخل قلمرو ظلمانی و تاریک هایدس(در روم:ارکوس)راه می یافت. ورودی این دروازه را سگ سه سر، زربروس نگهبانی می کرد تا هیچ روحی نتواند از دست هایدس فرار کند.شارون قایقران با قایق پارویی کوچکی ظاهر می شد  و روح شخص مرده را روی آب سیاه رود خانه استیکس قرار می داد  این رودخانه دور قلمرو مردگان جریان داشت. آنگاه دادرس مردگان حکم را می خواند  ودرستکاران به سمت راست می رفتند از نهر لیثه که به صافی نقره بود ،آب می نوشیدند  ودردها و رنج های زمینی خود را فراموش می کردند. سپس به صورت اشباحی بدون وجود مادی،در الیزیوم سیر می کردند و می گشتند. در الیزیوم،بهار بهار جاویدان حکمفرما بود.

گناهکاران و کجرمان برعکس، به سمت چپ وبه عمق تارتاروس نزول می کردندمکانی که آن را نهر آتش گذرانده و سوزانی احاطه کرده بود. در آنجا اینی ها بدکاران را شکنجه و عذاب می کردند و زندگی پر از رنج و شکنجه ای در انتظارشان بود.

 

ساطیر یونان باستان
آشیل:پسر«پله»پادشاه«پته» ومادرش«رب النوع ته تیس»بود.درجریان جنگ تروا،وی با «آگاممنون» یکی از اساطیر اختلاف پیدا کرد. وی پسر آپولون را اشتباها کشت ونیز«هکتور» پهلوان افسانه ای یونان را به قتل رسانید.

آفردویت: رب النوع عشق و دختر«زئوس»و«دیون» بود و آرس خدای جنگ را دوست داشت ونیز عاشق«آدونیس» بود که «پرسه فون» رب النوع دیگر نیز عاشق او بود و او را در میان خود قسمت کردند.خشم آفردویت سبیار خطرناک و مدهش بود.

آکاکالیس: یکی از دختران«مینیوس» و معشوقه«هرمس»و«آپولون»بود و از آن دو چهار پسر یافت به نامهای سیدون،ناکوس،میلتوس و آمفی تمیس. یکی از فرزندان او را به نام میلتوس به فرمان آپولون ماده گرگهای جنگل شیر دادند.

آکالانتیس :یکی از ۹دختر پادشاه مقدونیه بود که دائم باهم برسر اینکه چه کسی بهتر آواز می خواند دعوا داشتند واز خدایان قضاوت می خواستند و سرانجام نیز خدایان اورا به صورت«مرغ سقا»در آوردند وخواهران اونیز هریک  به پرنده ای مبدل تبدیل شدند.

آکاماس:پسر «ته سه» و «فدره»بود.در جریان جنگ تروا  بادختری به نام«لائودیسه»ازدواج کرد وسپس قبرس را آباد کرد وچون به خود مغرور شد،خدایان از او در خشم شدند و روزی از اسب به زیر افتاد و شمشیر خودش در شکمش رفت و اورا کشت.

آکه لوس:نام خدای رودخانه ای به همین نام در یونان است وبه خاطر دختری به نام«دژانیر» با هرکول قهرمان معروف اساطیری در افتاد و هنگام جنگ به صورت گاوی در آمد ولی هرکول یک شاخ اورا کند ودر عوض دریافت آن شاخ،ازدژانیر صرف نظر کرد.

آکون تیوس: وی از اساطیر درجه دوم است.عاشق دختری به نام«سیدی پی یه»شد وپدر دختر، او را به مرد دیگری داد ولی هر بار هنگام عروسی با او بیمار شد و ازدواج صورت نگرفت تا سرانجام به توصیه خدایان پدر«سیدی پی یه»او را به عقد آکون تیوس در آوردند.

 

 


{در سال ۴۰ دهجری سحرگاه نوزدهم ماه رمضان که امام علی(ع) ضربت خورد،فرمود:}

شکوه با پیامبر(ص)

همان گونه که نشسته بودم،خواب چشمانم را ربود،رسول خدا(ص) رادیدم،پس گفتم ای رسول خدا!از امت تو چه تلخی هادیدم واز لجبازی ودشمنی های آنها چه کشیدم!

پیامبر(ص) فرمود:نفرینشان کن.گفتم:خدا بهترخدا بهتر از آنان رابه من بدهد،وبه جای من شخص بدی را برآنها مسلط گرداند.

 

 

فیدیاس چگونه پیکره زئوس را خلق کرد؟
فیدیاس ابتدا در کارگاه هنری خود داربستی ازآهن،چوب و گچ،به اندازه تقریبی پیکره زئوسی که در نظر داشت خلق کند،برپاکرد.آنگاه آن قسمتهایی از بدن که پوشیده نبود،یعنی صورت،بازوان،دست ها و پاها باعاج فیل که هنرمندانه واستادکارانه شکل یافته بود و حالت داده شده بود،روکشی شد.این افسانه در یونان زبانزد بود،که زئوس فیلها را برای این خلق کرده است،که عاج لازم برای ساخت پیکره خود را فراهم کند. موها،جامه و صندلیهای زئوس ازطلا درست شده بود.محاسبات درباره میزان طلای به کار رفتهشده در پیکره های مشابهی که توسط فیدیاس ساخته شده،این حدس و گمان را بوجود می آورد که در مجسمه زئوس در المپیا تقریبا۴۴تالنت،یعنی حدود ۲۰۰کیلوگرم طلا مصرف شده بود.باقیمتهای امروزه می توان گفت که تنها برای طلای پیکره زئوس معادل ۶میلیون مارک(واحد پول آلمان)هزینه شده است. چشمان خدا احتمالا از سنگهای قیمتی به بزرگی یک مشت بوده است.

ارتفاع کلی پیکره ۱۲ متر بود. قامت(نایک)الهه پیروزی به تنهایی به اندازه یک مرد کامل وبالغ بود. بدیهی است که نقل مکان این مکان این پیکره عظیم به صورت یکپترچه از کارگاه به معبد که در جوار کارگاه قرار داشت غیرممکن بود.

به احتمال زیاد،فیدیاس پس ازپایان کار مجسمه زئوس، آن را به قطعات متعددی کوچکتری از جدا کرده است،آنگاه دستور داده این قطعات را به داخل{سلا}یا پرستشگاه حمل کنند و سپس آنهارا دوباره به شکل زئوس نیرومند و عظیم روی هم سوار کرده است.

در آن زمان در یونان ساختمانها با پیکره های بیشماری وجود داشت،که از دیدگاه هنری با پیکره ی زئوس ساخته ی فیدیاس کاملا برابری میکرد. بنابراین چرا فقط همین مجسمه ی زئوس المپیا به عنوان یکی از عجایب جهان به شمار آمده و مثلا مجسمه ی آتنه ساخته ی همین پیکرتراش و یا آکروپولیس جزو عجایب جهان محسوب نمیشود

 


پیکره زئوس در المپیا
در یونان باستان هر چهار تابستان یکبار واقعه شگفت آوری به وقوع می پیوست:حال چه در همان زمان«آتنیها»در حال جنگ علیه«اسپارتها» بودند یا«ایونیها» در حال جنگ علیه «تبیها»چه در همان زمان دو ارتش آماده جنگ در مقابل هم صف آرایی کرده بودند؛چه شهرا در حال محاصره،تسخیر و غبارت بودند؛در ست مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده باشد،جوانان،آتنی،اسپارتی و مردان و جوانان از سراسر یونان از کنار ارتشهای در حال جنگ و شهرهای محاصره شده عبور می کردند و خود را به «المپیا»یکی از عبادتگاههای زئوس در ۲۶۰ کیلو متری شمال غربی آتن می رساندند. زیرا در آنجا دوباره جنگ بزرگ برقرار می شد،وتا زمانی که این جشن ادامه داشت،صلح در اطراف این پرستشگاه برقرار بود.تمام شرکت کنندگان برای رفت و آمد به «المپیا»آزادی مطلق داشتند؛البته جنگ در سرزمین های دورتر می توانست ادامه یابد.زئوس خدای خدایان یونانی اینطور می خواست و این جشن همواره به افتخار او برپا می شد. علاوه برآنزئوس خالق قدرتمند آذرخش، اینطور دستور داده بود.

«کرونوس»پدر زئوس بنا بر افسانه ها،در قسمت بالای المپیا می زیست.غیبگویی برای او پیشبینی کرده بود،که یکی از پسرانش اورا از تخت به زیر خواهد کشید.از آن پس کرونوس تمام فرزندان خود را بلافاصله پساز تولد می بلعید،به هر صورت هنگامی که بچه ششم، یعنی زئوس، متولد شد،همسر کرونوس«رها»دست به حیله ز:اوبه جای نوزاد قطعه سنگی در قنداق پیچید،و«کرونوس»که بسییار خشمگین بود آن را بلعید.زئوس در مکانی مخفی بزرگ شد. هنگامی که او به سن بلوغ رسید، تصمیم گرفت ازاعمال ستمگرانه پدرش انتقام بگیرد: زئوس ابتدا به پدرش داروی مخصوص قی و تهوع خورانید،که بر اثر آن «کرونوس» ۵پسر و دختری که پیش از زئوس متولد شده بودند و او بلعیده بود،زنده بالا آورد.آنگاه نوبت به مبارزه بی رحمانه تن به تن میان پدر و پسر رسید.زئوس بر پدرش پیروزشد و پدرش را به«تارتاروس»،جهنم عهد باستان افکند. ازآن به بعداو پادشاه مطلق«المپ»،شاه خدایان و انسانها و خدای آب و هوا بود.او برای یاد بود پیروزیش مسابقات ورزشی المپیا را ترتیب داد.

به این ترتیب برای نخستین بار در سال۷۷۶ قبل از میلاد و هر چهار سال یکبار جشنبزرگی برپا می شد، که طی آن اعمال ومراسم مذهبی جای خود را به مبارزات نمایشی ورزشی سخت می داد.این جشنها «بازیهای المپیک»نام گرفت و فاصله زمانی میان دوبازی بقه عنوان مقیاس زمانی این سالها«المپیاد»نامیده شد.هر«المپیاد»به نام یکی از برندگان آخرین مسابقات المپیک نامگذاری می شد.اگر امروزه هم این رسم برقرار بود،مثلا فاصله زمانی بین بین بازی های المپیک ۱۹۸۸-۱۹۸۴به نام شنا گرآلمانی «مایکل گروس»خوانده می شود.

 

اساطیر یونان باستان
آپلون:

پسر«زئوس»و«لتو» وبرادر دوقلوی«آرتمیس»از خدایان الپ بودوی خداوند موسیقی،پیشگویی و نباتات بود و اورا خدای شبانی و جنگ نیز می دانستند. وی دوبار به سبب اعمال خود موجب خشم زئوس شد.

آتالانت:

از زنان اساطیری بود و ماده خرسی به او شیر دادو به خاطروفاداری به« آرتمیس»برادر آپولون با کسیازدواج نمی کرد مگر اینکه در مسابقه دو بر او پیروز شود و جوانی به نام «هیپو میس»برنده شد وبا او ازدواج کرد.ولی زئوس آن دورا به دو شیر مبدل کرد

آترا:

دختر «پیته» بود و گرچه با«اژه ازدواج کردامااولین باربا«پوزئیدون»در آمیخت وفرزند وی نیمه رب النوع بود واین فرزند«تزه» نام داشت. و چون تزه مرد آترا از فرطاندوه و قصه دق کرد و بدرود زندگی کرد.

آته نا:

دختر«زئوس»و«مه تیس»بود وزئوس اورا بلعید تا فرزند وی خدای خدایان نشود.ولی بعد توسط «هفائیس توس»آته نا را ازسر او بیسرون آورد. آته نا رب النوع جنگ بود و رب النوع عقل و هنر نیز بود. آتن پایتخت یونان به نام اوست.

آرتمیس:

پسر «زئوس»و«لتو»و خواهر دوقلوی آپلون بود وی همیشه باکره بود و همیشه مسلح بود وزنان زائو را که درد می کشیدند. ازمیان می برد.قهرمان غول آسای اساطیر به نام«اوریون»نیز توسط او کشته شد و ایفی ژنی دختر آگاممنونهم قربانی او شد.

آژاکس بزرگ:

پسر «تلامون»از قهرمانان جنگ «تروا»بسیار سختگیر و از خدایان هراسان بود.وی به خاطر آنکه «اولیس»قهرمان قهرمانان معرفی شد به جنون دچارشد و به کشتار جانوران مقدس رداخت و سر انجام مغضوب خود شدو خود را کشت.

آژاکس کوچک:

پسر«اولیه»و جنگ آوری خشن بودو به همی خدایان بی اعتنا بود. واز این بی اعتنایی بیش از همه آته نا عصبانی شد و بعد از بلا های متعددی که برای تنبیه او بسرش آمد،با کمک«پزئیدون» آژاکس را به دریا افکندواورا غرق کرد.

 

طبیعت یونان
شبه جزیره بالکان،درجنوب اروپا واقع شده است.قسمت زیادی از بخش جنوبی آن در دریا پیش می روددر این بخش، کشور کوهستانی کوچکی قرار گرفته است که یونان نام دارد. دریونان  طی دوماه زمستان باران می بارد و بوران های شدید در می گیرد. بقیه اوقات سال،تقریبا،خورشید سوزان پیوسته می در خشد و آسمان پاک است و لاجوردی. تایستان یونان، خشک و گرم است  رود خانه های یونان بزرگ نیستند ،وتقریبا،تابستان ها می خشکند یونان از سه بخش تشکیل شده است:یونان جنوبی یا پلوپونز،یونان مرکزی،یونان شمالی. خلیج های ژرف دریایی،پلوپونز را از بقیه یونان جدا می سازد تنها برزخ باریکی وجود دارد که پلوپونز را به یونان مرکزی  متصل می کند.            
گردآوری:خط بیداریـ

عماد تیماس بازدید : 50 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شیوه های ساده برای رفع خستگی       

زندگی ماشینی و کار و مشغله زیاد باعث شده خستگی و بی حوصلگی به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شود         

خستگی و بی حوصلگی، ۲ویژگی بارز انسان های امروزی می باشد. گرفتاری هایی که ما درطول شبانه روز به آنها  برخورد می کنیم باعث می شوند که خیلی زود درخود احساس خستگی کنیم                           .


این خستگی بیشتر اوقات جسمی نیست و متاسفانه این روح ماست که خسته شده و احتیاج به بازسازی خود دارد. این بازسازی روح شاید در ابتدا دشوار به نظر برسد اما می توان راه های ساده ای برای آن پیشنهاد کرد. ما در اینجا به بیان ۳روش ساده می پردازیم که می توانند استرس و خستگی را طی مدت کوتاهی از ما دور نموده و آرامش از دست رفته مان را بازگردانند.

۱- یک فنجان چای بنوشید:

برخیزید و کتری را به روی اجاق بگذارید و چای کیسه ای با طعم مورد علاقه خود را انتخاب کرده و فنجانی که آن را دوست دارید قرار دهید. همین مقدمات ساده تهیه چای را با آرامش و علاقه انجام دهید. خواهید دید که چگونه عمل ساده ای که بارها در طول روز با بی توجهی انجام می دهید این بار باعث آرامش شما می شود.
دست خود را اطراف فنجان گرم قرار داده و در بخار تولید شده فنجان تنفس کنید و سعی کنید در این لحظات فکر خود را آزاد نمایید.

۲- بنویسید:

گاهی اوقات بهترین روش برای آرام کردن ذهن کار کشیدن از آن است. چه چیزی ذهن شما را مشغول کرده است؟ بیماری یکی از بستگان یا مخارج زندگی؟
دست به کار شوید، یک قلم و کاغذ آماده کنید، درمورد نگرانی ها و استرس هایتان فکر کرده و سپس تمام آنچه که در ذهن تان وجود دارد برروی کاغذ پیاده کنید. اصلا به درهم و برهم بودن مطالبی که می نویسید توجه نکنید. فقط بنویسید.
هرچیزی که فکر شما را درگیر خودش کرده است باید برروی کاغذ بیاید. با این عمل ذهن شما تخلیه می شود و پس از آن احساس خوبی خواهید داشت.

۳- آواز بخوانید:

بله آواز خواندن کاریست که آرامش فوق العاده ای به شما می دهد. کافیست به ترانه مورد علاقه خود گوش داده و همراه با آن بخوانید. خجالت را کنار بگذارید و تصور کنید شما خواننده این ترانه هستید. اجازه دهید تمام خستگی و استرس های شما با آواز خواندن از بدن تان خارج شوند

پیروز باشید


گرد آوری:خط بیداریـ

عماد تیماس بازدید : 84 سه شنبه 29 فروردین 1391 نظرات (0)


  
  تاریخ ایران زمین از دورترین دوران تا سال ۶۲۸ میلادی
 
گزینوفون می‌نویسد: کودکان ایرانی در مدارسشان فنون قضاوت و عدالت و اداره می‌آموزند.  معلمان در این مدارس قضایای مختلف را برای شاگردان به‌تمرین می‌گذارند، اتهامات فرضی ازقبیل دزدی و راهزنی و رشوه‌خواری و تغلب‌کاری و تعدی و اموری که معمولاً اتفاق می‌افتد را برضد برخی از دانش‌آموزان مطرح می‌کنند و از دانش‌آموزانِ دیگر می‌خواهند تا دربارۀ آنها حکم داده مرتکب چنین بزههائی را کیفر دهند. آنها همچنین یاد می‌گیرند که به‌کسانی که اتهام ناروا به‌دیگران می‌زنند نیز کیفر دهند. درنتیجۀ چنین آموزشهائی کودکانِ ایرانی از سنینِ اولیۀ عمرشان با بدیها و نیکیها آشنا می‌شوند و می‌کوشند که خودشان را به‌بهترین خصلتها بیارایند و در آینده مرتکب اعمال خلاف نشوند. آنها حتی می‌آموزند که کسی‌که توانِ انجام کار سودمندی برای دیگران دارد ولی از انجامش خودداری می‌ورزد را نیز مجازات کنند؛ زیرا خودداری از انجام کار نیک در عین توانِ انجام آن را ناشکری دربرابر نعمتهای خدا می‌شمارند، و ناشکری را درخور کیفر می‌دانند. این از آن‌رو است که آنها عقیده دارند که انسان ناشکر نسبت به ادای وظیفه‌اش در قبال پدر و مادر و اطرافیان و جامعه و کشورش سستی و اهمال می‌کند؛ و کسی‌که در انجام وظیفه‌اش اهمال کند انسان بی‌شرمی است که ممکن است مرتکب هر کار خلاف اخلاقی بشود. از دیگر آموزشهائی که در این مدارس به‌کودکان داده می‌شود تسلط بر نفس و نظارت بر خویش و نظارت بر کردارهای دیگران، و اطاعت کهتران از مهتران و کاردیدگان است. ایرانیان همچنین به‌کودکان می‌آموزند که چه‌گونه در خورد و نوشْ جانب اعتدال را مراعات کنند؛ به‌همین جهت، دانش‌آموزان نه با مادرانشان که با آموزگارانشان غذا می‌خورند، و این غذا را نیز آنها از خانه‌هایشان با خودشان می‌آورند. کودکان درکنار این آموزشها، تیراندازی و زوبین‌افکنی می‌آموزند. اینها آموزشهائی است که تا سنین 15 و 16 سالگی به‌کودکان و نوجوانان داده می‌شود، و پس از آن آنها وارد دوران جوانی می‌شوند و چیزهائی به‌آنها آموخته می‌شود که مخصوص بزرگسالان است
 افلاطون می‌نویسد: بزرگ‌زادگان ایرانی در هفت‌سالگی اسب‌سواری می‌آموزند؛ چهار آموزگارِ فرزانه برای آموزشِ آنها گماشته می‌شوند. خردمندترینِ آموزگار شیوه‌های خداپرستی و امور حکومتگری را از روی اوستا (به‌تعبیر افلاطون: ماگیای زرتشت) به‌آنها آموزش می‌دهد؛ درستکارترین آموزگار به‌آنها می‌آموزد که در همۀ زندگی راست‌گو و راست‌کردار باشند؛ خوددارترین آموزگار شیوه‌های حکومت بر خویشتن را به‌آنها می‌آموزد؛ و دلیترین آموزگار به‌آنها می‌آموزد که دلیر و بی‌باک باشند
 هرودوت در سخن ازخصلتهای ایرانیان می‌نویسد که ایرانیان دروغ را بزرگ‌ترین گناه می‌دانند، و وامداری را ننگ می‌شمارند، و می‌گویند وامداری از این‌رو بد و ناپسند است که کسی‌که بدهکار باشد مجبور می‌شود که دروغ بگوید؛ از این‌رو همواره از ننگِ بدهکار شدن می‌پرهیزند. ایرانیان به‌همسایگان احترام بسیار می‌گزارند، هرچه همسایه نزدیک‌تر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائین‌تری از احترام متقابل قرار دارند. ایرانیان هیچ‌گاه در حضور دیگران آب دهان نمی‌اندارند و این کار را بی‌ادبی به‌دیگران تلقی می‌کنند؛ آنها هیچ‌گاه در حضور دیگران پیشاب نمی‌کنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است. در میگساری تعادل را مراعات می‌کنند و هیچ‌گاه چنان زیاده‌روی نمی‌کنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند. ایرانیان روز تولدشان را بسیار بزرگ می‌شمارند و در آن روز مهمانی و جشن برپا می‌کنند و سفره‌های گوناگون می‌کشند، گاو و گوسفند سرمی‌برند و گوشت آنها را در میان دیگران بخش می‌کنند (خیرات و صدقه می‌دهند). آنها هیچ‌گاه در آبِ رودخانه پیشاب نمی‌کنند و جسم ناپاک در آب جاری نمی‌اندازند؛ و اینها را از آن‌رو که سبب آلوده شدن آب جاری می‌شود گناه می‌شمارند
 هرودوت می‌نویسد که ایرانیان معبد نمی‌سازند، برای خدا پیکره و مجسمه نمی‌سازند. آنها خدای آسمان را عبادت می‌کنند و میترا و اَناهیتا‌ و همچنین زمین و آب و آتش را می‌ستایند. آنها حیوانات را در جاهای پاک قربانی می‌کنند و گوشت قربانی را در میان مردم تقسیم می‌کنند و عقیده ندارند که باید چیزی از آن را به‌خدا داد، زیرا می‌گویند که آنچه به‌خدا می‌رسد و خشنودش می‌سازد روح قربانی است نه گوشت او. وقتی می‌خواهند قربانی بدهند حیوان را به‌جائی که فضای باز است می‌برند، آنگا به‌درگاه خدا دعا می‌کنند. در دعاکردن نیز رسم نیست که حسنات را برای شخصِ خود بطلبند، بلکه برای پادشاه و همۀ مردم کشور دعا می‌کنند و خودشان را نیز یکی از اینها می‌شمارند
 زرتشت می‌گوید: پروردگارا! آنگاه که تو مردم را به‌نیروی مینَویِ خویش آفریدی و قدرت درک و شعور به‌آنها دادی؛ آنگاه که تو جسم را با جان درآمیختی؛ آنگاه که تو کردار و آموزش را پدید آوردی، چنین مقرر کردی که هرکسی برطبق ارادۀ آزاد خودش تصمیم بگیرد و عمل کند. چنین است که دروغ‌آموز و راست‌آموز، یعنی هم آنکه نمی‌داند و هم آنکه می‌داند، هرکدام برطبق خواستِ درونی و ذهنیتِ خویش به‌بانگ بلند تعلیم می‌دهد و مردم را به‌سوی خویش فرامی‌خوانَد. انسان نیک‌اندیشی که در انتخاب راهش مُرَدَّد است آرمَئیتی معنویتِ راهگشای خویش را به‌او می‌بخشد تا راه درست را برگزیند
 انسانِ‌ باخردی که خردِ اندیشه‌ورِ خویش را به‌کار می‌گیرد با گفتار و کردارش عدالت‌خواهی و راست‌کرداری و نیک‌اندیشی را گسترش می‌دهد، پروردگارا، چنین کسی بهترین یاورِ تو است.
 کسی‌که با رهنمودگیری از خرد مینوی خویش بهترینها را از راه کلامِ آموزندۀ اندیشۀ نیک توسط زبانش و از راه کردارِ پارسایانه توسط دستهایش انجام دهد، اهورَمَزدا را که آفریدگارِ عدالت است به‌بهترین وجهی شناخته است.
 هرکه به‌وسیلۀ اندیشه و گفتار و کردار نیک با بدی بستیزد تا بدی را از میان بردارد و بدکاران را راهنمائی کند تا از بدی دست بکشند و به‌نیکی بگرایند ارادۀ اهورَمَزدا را به‌نحو خوشنودگرانه‌ئی تحقق بخشیده است.
 کسی که راه راستی و خوشبختی ابدی یعنی راهی که به سوی جایگاه اهورَمَزدا رهنمون باشد را در زندگیش در این جهانِ مادی به‌ما نشان دهد به‌بهترین و برترین خوشی خواهد رسید. پرودگارا! چنین کسی همچون تو پاک و آگاه و دانا است
 یک کاهن بزرگ بابلی دربارۀ کوروش بزرگ چنین نوشته است:
 در ماه نیسان در یازدهمین روز (روز 12 فروردین) که خدای بزرگ بر تختش جلوس داشت… کوروش به‌خاطر باشندگانِ بابل امانِ همگانی اعلان کرد.… او دستور داد دیوارِ شهر ساخته شود. خودش برای این‌کار پیش‌قدم شد و بیل و کلنگ و سطل آب برداشت و شروع به ساختنِ دیوار شهر کرد.… پیکره‌های خدایانِ بابل، هم زن‌خدا هم مردخدا، همه را به‌جاهای خودشان برگرداند. اینها خدایانی بودند که سالها بود از نشیمن‌گاهشان دور کرده شده بودند. او با این کارش آرامش و سکون را به‌خدایان برگرداند. مردمی که ضعیف شده بودند به‌دستور او دوباره جان گرفتند، زیرا پیشترها نانشان را از آنها گرفته بودند و او نانهایشان را به‌ایشان بازگرداند.… اکنون به‌همۀ مردم بابل روحیۀ نشاط و شادی داده شده است. آنها مثل زندانیانی‌اند که درهای زندانشان گشوده شده باشد. به‌کسانی‌که در اثر فشارها در محاصره بودند آزادی برگشته است. همۀ مردم از اینکه او (یعنی کوروش) شاه است خشنودند.
 کاهن بزرگ مصر دربارۀ داریوش بزرگ چنین نوشته است:
 شاهنشاه داریوش، شاهِ همۀ کشورهای بیگانه، شاه مصر عُلیا و سُفلی وقتی در شوش بود به‌من فرمان داد که به‌مصر برگردم و تأسیسات حیات‌بخش پزشکی مصر را نوسازی کنم. … آن‌گونه که شاهنشاه فرمان داده بود مأموران شاهنشاه مرا از این‌زمین به‌آن زمین بردند تا به مصر رساندند. هرچه شاهنشاه دستور داده بود را انجام دادم. کارمندان را به‌خدمت گرفتم همه از خاندانهای سرشناس نه از مردم عادی. آنها را زیر دستِ کاردانان و استادان گماشتم تا پیشۀ پزشکی فراگیرند. فرمان شاهنشاه چنین بود که باید همه چیزهای شایسته و بایسته به‌آنها تحویل داده شود تا پیشۀ خود را به‌خوبی انجام دهند. من هرچه لازم بود و هر ابزاری که پیشترها در کتابها مقرر شده بود را در اختیار آنها گذاشتم. شاهنشاه چنین دستور داده بود، زیرا به‌فضیلت این علم واقف بود. او می‌خواست که بیماران شفا یابند. او اراده کرده بود که ذکر خدایان را جاوید سازد، معابد را آباد بدارد، جشنها و اعیاد دینی با شکوه بسیار برگزار شود.
 گرد آوری:خط بیداریـ

عماد تیماس بازدید : 50 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
نتایج یک تحقیق جدید
ارتباط اشعه ایکس با تومور مغزی
جامعه دندانپزشکی آمریکا در واکنش به انتشار نتایج این تحقیقات در بیانیه ای اعلام کرد که دستورالعمل و راهنمای این نهاد به دندانپزشکان این است که فقط در صورت لزوم از عکسبرداری و اشعه ایکس استفاده کنند.
 به گزارش خط بیداریـ، نتایج یک تحقیقات جدید نشان می دهد که استفاده از اشعه ایکس برای رادیولوژی دندان ها، خطر بیماری هایی را که عموما تومور مغزی نامیده می شوند، افزایش می دهد. اشعه ایکس بزرگترین خطر شناخته شده برای تومورهای غیرسرطانی و یا اصطلاحا خوش خیمی است که در ناحیه سر و مغز رشد می کنند.

 

در این تحقیقات جدید همچنین تاکید شده است که در آمریکا عکسبرداری (رادیولوژی) مستمر و دوره ای از دندان ها بزرگترین و عمومی ترین روش تابش اشعه ایکس به افراد سالم است که از نظر پزشکی و سلامتی به این حد از قرار گرفتن در معرض اشعه ایکس نیاز ندارند.

 

این تحقیقات که توسط گروهی از پژوهشگران در دانشگاه «یل» انجام شده تاکید می کند که شمار زیادی از افرادی که به دندانپزشکی مراجعه می کنند هر ساله برای عکسبرداری از ناحیه دهان در معرض اشعه ایکس قرار می گیرند. در صورتیکه توصیه های پزشکی و سلامت عمومی نشان می دهد که انجام این عکسبرداری ها هر چند سال یک بار کافی است.

با وجودیکه اکثر تومورهای مننژیت خوش خیم هستند ولی این احتمال وجود دارد که ضریب رویش آنها افزایش یافته و گاه به حدی بزرگ می شوند که عوارض جانبی جدی مثل از دست دادن شنوایی ، ضعف بینایی، فراموشی و سردردهای مزمن را به وجود می آورند.

 

در گذشته نیز تحقیقات کم دامنه تری در مورد ارتباط بین تاباندن اشعه ایکس به ناحیه سرو صورت با رویش و رشد تومورهای مغزی انجام شده بود. اما در تحقیقات جدید که پر دامنه ترین مورد از پژوهش های مشابه است مشخص شده است که در میان افرادی که هر سال برای عکسبرداری از دندان مورد تابش اشعه ایکس قرار می گیرند احتمال ابتلا به تومورهای مننژیت 40 تا 90 درصد بیشتر از دیگران است.

 

این تحقیقات ارتباط این دو موضوع را نشان می دهد ولی ثابت نمی کند که بروز و رشد تومورهای مغزی لزوما ناشی از تابش بیش از حد اشعه ایکس است. این تحقیقات براساس آزمایش های بالینی روی هزار و چهارصد نفر از افراد سن 2 تا 69 ساله انجام شده که تومورهای مننژیت داشتند. بررسی سابقه پزشکی این افراد نشان داده که ارتباط بین اشعه ایکس و احتمال بروز و رشد تومورهای مغزی در بین افرادی که زیر سن 10 سال مورد تابش اشعه ایکس قرار گرفته اند بیشتر از دیگران است.

نتایج این پژوهش در شماره اخیر نشریه «موسسه سرطان آمریکا» منتشر شده است.
 

 

جامعه دندانپزشکی آمریکا در واکنش به انتشار نتایج این تحقیقات در بیانیه ای اعلام کرد که دستورالعمل و راهنمای این نهاد به دندانپزشکان این است که فقط در صورت لزوم از عکسبرداری و اشعه ایکس استفاده کنند. این نهاد همچنین اعلام کرده که برای کاستن از تاثیرات منفی اشعه ایکس بر ناحیه سر و گردن بیماران باید از پوششهای محافظ برای پوشاندن سر و صورت بیمار و همینطور فیلمهای با سرعت بالا و یا عکسبرداری دیجیتال استفاده شود که مدت زمان تابش اشعه را کاهش می دهد.

 

در بیانیه جامعه دندانپزشکی آمریکا همچنین گفته شده است که برخی از بیماری های ناحیه دهان و دندان ، از جمله پوکی دندان ، وجود عفونت و یا غده را نمی توان با معاینات معمولی تشخیص داد و بنابراین استفاده از عکسبرداری با اشعه ایکس برای تضمین سلامت بیمارن ضروری است.

 

به نوشته سایت رادیو فردا، برخی از متخصصان مغز و اعصاب در آمریکا ضمن استقبال از یافته های این پژوهش جدید می گویند در مورد ارتباط بین تومورهای مغزی و تابش اشعه ایکس باید تحقیقات بیشتری انجام شود. ولی در عین حال تاکید می کنند که این تحقیقات بر یک اصل مهم تاکید دارد و آن این است که از تابش اشعه ایکس فقط باید در مواردی استفاده کرد که واقعا ضروری است.

مردم و دندانپزشک ها باید عادت کنند که تابش اشعه ایکس در هر صورت قرار دادن بدن در معرض یک عامل غیرطبیعی است و فقط در شرایطی باید چنین کاری کرد که عارضه های موجود در بیمار ثابت کند چنین روشی ضروری است.

عماد تیماس بازدید : 161 دوشنبه 28 فروردین 1391 نظرات (0)


بیماران مبتلا به تومور مغزی در بیشتر موارد با علائم افزایش فشار جمجمه یعنی سردرد، تهوع و استفراغ به پزشک مراجعه می‌کنند.
دکتر عباس امیر جمشیدی جراح مغز و اعصاب در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان ایسنا منطقه علوم پزشکی تهران، گفت: علاوه بر علائم فوق و بسته به محل تومور علائمی همچون تشنج، فلج اندام‌ها و اختلات بینایی و شنوایی هم می‌تواند بروز کند.
وی افزود: تومورهای مغزی به دو نوع خوش خیم و بدخیم تقسیم می‌شوند که این به تنهایی در تعیین پیش آگهی و آینده بیماری کافی نیست و محل تومور هم حائز اهمیت است. چون حتی یک تومور خوش خیم، اگر در محلی حیاتی قرار گرفته باشد، می‌تواند از نظر سیر بالینی بدخیم در نظر گرفته شود و به مرگ زودرس بیمار منجر شود.
  این استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران تصریح کرد: شیوع تومورهای مغزی در سنین مختلف متفاوت است و در کودکان و سنین بالای 55 سال بیشتر از نوع بدخیم است. در حالی که در سنین میان این دو شیوع تومور خوش خیم و بدخیم نسبتاً یکسان است.
وی افزود: شایع‌ترین تومور کودکان تومورهای حوزه خلفی هستند که از نوع مدولوبلاستوم و آپاندیموم می‌باشند در حالی که در بزرگسالان بالای 55 سال بیشتر تومورهای بدخیم از نوع گلیوبلاستوم هستند.
دکتر جمشیدی خاطرنشان کرد: درمان این تومورها جراحی و نیز در کنار آن شیمی درمانی و درمان دارویی است.
این جراح مغز و اعصاب در پایان یادآور شد: بیماران عموماً اظهار می‌کنند که این نوع سردرد را قبلاً تجربه نکرده‌اند ولی کلاً شبیه سردرد عادی است که در مراحل اولیه با داروهای مسکن معمولی همچون استامینوفن بهبود می‌یابد اما در مراحل انتهایی این داروها تأثیری ندارد.
و در پایان گزارش سعی کردیم که راههای درمان را برای شما عزیزان بنویسیم:

اصول‌ کلی:

• روش‌های‌ زیادی‌ برای‌ تعیین‌ محل‌ تومور مغزی‌ به‌ کار گرفته‌ می‌شوند: نواز مغز،سیتی اسکن،ام-آر-آی، عکس‌برداری‌ از جمجه، استخوان‌ها،ریه ها و دستگاه‌ گوارش‌
• برای‌ تأیید تشخیص‌، نمونه‌برداری‌ از تومور به‌ احتمال‌ زیاد لازم‌ خواهد بود.
• آزمایش‌ خون‌ و مایع نخاع
• در صورت‌ امکان‌، عمل‌ جراحی‌ برداشتن‌ تومور تا حد ممکن‌ (تا به‌ این‌ ترتیب‌ از فشار روی‌ مغز کاسته‌ شود).
• امکان‌ دارد از اشعه درمانی استفاده‌ شود

داروها:

• داروهای‌ کورتیزونی برای‌ کاهش‌ تورم‌ بافت‌ مغز
• داروهای‌ ضد تشنج‌ برای‌ کنترل‌ حملات‌ تشنج‌
• داروهای‌ ضد درد
• داروهای‌ ضد سرطان

فعالیت‌:

تا حدی‌ که‌ قدرت‌ شما اجازه‌ می‌دهد فعالیت‌ خود را حفظ‌ کنید. کار، ورزش‌ و فعالیت‌ بدنی‌ متوسط‌ داشته‌ باشید. زمانی‌ که‌ خسته‌ می‌شوید استراحت‌ کنید.


رژیم‌ غذایی‌:

رژیم‌ غذایی‌ عادی‌ و متعادل‌ داشته‌ باشید. اگر قادر به‌ خوردن‌ غذای‌ عادی‌ نباشید، شاید اضافه‌ کردن‌ مکمل‌ ویتامینی‌ و مواد معدنی‌ لازم‌ باشد.


در این‌ شرایط‌ به‌ پزشک‌ خود مراجعه‌ نمایید:
• اگر شما یا یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌ تان علایم‌ تومور مغزی‌ را دارید.
• اگر دچار علایم‌ جدید وغیرقابل کنترل شده اید‌. داروهای‌ مورد استفاده‌ در درمان‌ ممکن‌ است‌ عوارض‌ جانبی‌ به‌ همراه‌ داشته‌ باشند

 با تشکر
گردآوری:wake-hand.mihanblog.com

عماد تیماس بازدید : 74 سه شنبه 22 فروردین 1391 نظرات (0)

گنجشک میخندید به اینکه چرا هر روز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم؟؟؟

من میگریستم...به اینکه حتی او هم محبت مرا از سادگی ام میپندارد

عماد تیماس بازدید : 52 شنبه 12 فروردین 1391 نظرات (0)



سیزدهمین روز از هر ماهی در گاهنامه‌ی ایرانی تیر یا تیشتر نام دارد و روز سیزده ماه فروردین به جشن سیزده بد‌ر و روز طبیعت نام گذاری شده است.

جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند.


نخست باید به این موضوع توجه داشت که در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال «نحس» و «بدیومن» یا «شوم» شمرده نشده، بلکه چنانچه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه نام هایی زیبا و در ارتباط با یکی از مظاهر طبیعت یا ایزدان و امشاسپندان داشته و دارند،(نگاه کنید به نام روزهای ماه) و روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماری ایرانی نیز «تیر روز» نام دارد که از آن ِستاره ی تیشتر، ستاره ی باران آور می باشد و نیاکان فرهیخته ی ما از روی خجستگی، این روز را برای نخستین جشن تیرگان سال، انتخاب کرده اند.


نام گذاری این روز:

در سیزدهمین روز از تیر ماه، آرش كمانگیر، پهلوان ایرانی با پرتاب تیر، مرز میان ایران و توران را جدا كرد و در پی آن اشتی مردمی را میان توران و ایران كه سال ها در جنگ بودند پایدار ساخت. به یادبود او ایرانیان جشن تیرگان را در ماه تیر برپا كردند و سیزدهمین روز از هر ماهی را تیر یا تیشتر نامیدند.


تِشتر یا تیر كیست؟

در میتخت‌های (اساطیر، Myths) ایرانی، تِشتر یا تیر ایزد بانوی بارندگی است كه در آسمان‌ها به ریخت اسپ سپیدی در رهروی است و هرگاه با دیوی به نام اَپوش بجنگد و برنده شود، سالی پر از سبزی و خرمی و باران در پیش است. از سویی گویند كه جمشید شاه پیشدادی هم هر سال در روز سیزده نوروز در دشت سبز و خرم چادر بر پا می کرده و بارهمگانی می داده که سپس به گونه‌ی آیین درمی آید و از همین روی ایرانیان روز سیزدهم فروردین كنار سبزه‌ها، چشمه سارها و جویبارها می‌روند و به ویژه زنان كه نماینده‌ی آناهیتا، ایزد بانوی آب هستند با نوازش سبزه‌ها و گره زدن آنان {داستان گره زدن سبزه در پایین آورده شده}، پشتیبانی خود را از ایزد بانوی باران نشان می‌دهند.



برگزاری آیین جشن سیزده بدر:

نیاكان ما پس از دوازده روز جشن که یاد آور دوازده ماه سال است، روز سیزدهم را پایان جشن بزرگ نوروز می دانستند. امروزه هم هنوز روز سیزدهم فروردین همانند شب پایانی چهارشنبه سال جایگاه ویژه‌ای دارد. اگر با چهارشنبه ‌سوری به پیشواز نوروز می ‌رویم، با جشن سیزده بدر همراه با شادی به پادرهه/بدرهه (بدرقه) آن می ‌رویم.



آنان از بامداد روز سیزده فروردین سفره نوروزی را بر می چیدند و سبزه ها را با خود بر می داشتند و به دشت، بیابان و کشتزارها می بردند و به آب روان می سپردند كه نشانه‌ی ‌پیشكشی دادن به ایزد بانوی آب ها است و با نیایش به درگاه اهورامزدا آرزوی بارش باران و سالی پر از فراوانی و شادی می كردند.


آنان در زمین تازه روییده و سرسبز و آکنده از انبوه گل و گیاهان بیابانی به شادی، ترانه سرایی، پایکوبی، بازی های گروهی، بادبادک پرانی، سوارکاری، هماورد جویی جوانان، آب پاشی و آب بازی می پرداختند و با گرد آوری سبزه از دشت و كوه به پختن آش و خوراکی های ویژه می پرداختند، که همه ریشه در فرهنگ زیبای ایرانی دارد و آن شاد کردن، خنداندن و آشتی و در پی آن فروریختن اندیشه های پلید و تیره است.


بخشی دیگر از آیین های زیبای سیزده بدر با سرنوشت در پیوند است، برای نمونه: شگون (فال) گوش ایستادن، شگون گیری و به ویژه شگون کوزه، گره زدن سبزی و گشودن آن، بخت گشایی که در سمركند (سمرقند) و بخارا رواج دارد ونمونه های پرشماردیگر...
hamazoor.ir



ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه راجع به جشن تیرگان چنین میگوید :

هنگامی که افراسیاب پادشاه توران بر لشگر ایرانیان غلبه میکند ، منوچهر ( پادشاه ایران ) به جنگلهای مازندران پناه میبرد ، افراسیاب لشکر منوچهر را محاصره میکند و منوچهر به ناچار پیکی به نزد افراسیاب فرستاده و از او می خواهد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر واگذارد و باقی را بگیرد ، افراسیاب با کمال میل این پیشنهاد را می پذیرد ، منوچهر فکر می کند که چه کسی را برای پرتاب تیر انتخاب کند تا اینکه یکی از فرشتگان خداوند به نام اسفندارمذ پیش منوچهر آمده و آرش را که مردی خدا پرست و دیندار بود و در یکی از غارهای کوه البرز مشغول عبادت بود نامزد اینکار می کند ، چنانکه در اوستا آمده است ، آرش را حاضر میکنند و منوچهر تیر و کمان را به او داده و می گوید تو باید به فرمان خداوند این تیر را پرتاب کنی و کشور ما را از چنگال اهریمن ( لشگر افراسیاب ) رها سازی ، آرش برهنه می شود و به بالای بلند ترین نقطه کوه رویان می رود و خطاب به مردم می گوید : ای مردم بدن من را ببینید که سالم است و در آن هیچ زخم و جراحتی وجود ندارد ، اما بدانید که هنگامی که من این تیر را رها کنم تکه تکه خواهم شد و خود را فدای شما خواهم کرد ، آرش کمان را می گیرد و با تمام نیرو آنرا می کشد بگونه ای که تمام رگهای بدنش بیرون می زنند و پاره پاره می شوند ، او تیر را رها می کند و خداوند به باد فرمان می دهد که تیرش را از کوه رویان بردارد و به شهر فرغانه ( شهری در خاور افغانستان کنونی که فاصله آن تا جای پرتاب تیر هزار فرسنگ بود ) ببرد ، تیر پس از چند روز حرکت در این شهر به درخت گردوئی برخورد می کند و این درخت گردو مرز بین ایران و توران می شود ، افراسیاب ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون می برد و ایرانیان آزاد میشوند .

این قضیه در روز سیزدهم تیر اتفاق افتاده بود و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی آلات طبخ و تنورهای خود را ( که نشانه ای از دوران اسارت بود) شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هر چه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آنرا بین همه بخش کردند .

این جشن تا پیش از ظهور اسلام و حتی مدتی پس از آن در کشور ما بر پا می شد و طرفداران زیادی داشت ، اما پس از ظهور اسلام این جشن نیز به همراه دیگر آئین های زرتشتی منسوخ گردید و امروزه تنها در بین اقلیت زرتشتیان کشورمان این آئین برپا می شود .

سرچشمه ها :

1 _ آثار الباقیه ، ابوریحان بیرونی ، به کوشش اکبر دانا سرشت

2 – هنر ایران در دوران پارت و ساسانی ، گیریشمن ، برگردان بهرام فره وشی

3 – تاریخ ماد ، دیاکونوف ، برگردان کریم کشاورز

عماد تیماس بازدید : 73 یکشنبه 06 فروردین 1391 نظرات (0)

فرید که هنوز به سن 3 سالگی نرسیده و خیلی ها او را با نام «پسر عنکبوتی» می شناسند برای اولین بار در سن ۱۵ ماهگی با بالا رفتن از یک کرکره ۴ متری به نام پسر عنکبوتی معروف شد. گفتنی است پدر و مادر فرید از اینکه پسرشان با داشتن سن کم و بدون هیچ واهمه‌‌ای قادر به انجام این کار است به او افتخار می‌کنند و ناراحتیشان این است که در وهله اول هیچ باشگاه صخره نوردی شرایط مناسب برای پذیرش فرزندشان را دارا نیست و در وهله دوم به جای اینکه مسئولین ورزش شهرستان به دنبال شکوفا کردن استعداد این خردسال صومعه‌سرایی باشند تا بتواند برای شهر افتخار آفرینی کند، پدر و مادرش به دنبال راه حلی از یک سازمان به سازمان دیگر می‌روند.

نمایی دور از فضای رکورد زدن فرید حسین پور ملک جهان پسر عنکبوتی صومعه سرایی هنگامی که 8 متر بالا رفته و خوشحالی می کند.این مکان در پارک شهر صومعه سرا می باشد که با مجوز از شهرداری در آن رکورد انجام شده است.

ماجرای این کودک ( فرید حسین پور ملک جهان ) از آن جایی شروع شدکه پدر و مادر او متوجه می شوند که او تا قبل از اینکه راه برود پایه میز و مبل را گرفته و حرکت می کرد بعد از تولد یک سالگی از پشتی و مبل بالا و پایین میرفت.فرید در 15 ماهگی چهارپایه دو متری را بالا رفته و روی آن می نشست.این مسئله برای پدر مادر او بسیار حیرت آور بود تا اینکه این فرید در 17 ماهگی کرکره های شبکه ای مغازه را بالا میرفت که با پیگیری پدر این کودک از سیمای مرکز گیلان شبکه باران برای گرفتن فیلم آمدند و در این شبکه هم پخش شد که در آرشیو این شبکه موجود است.به گفته مادر این فرید ، او دقیقا 18 ماهگی خود را سپری می کرد که هنگام خانه تکانی این خانواده بودکه نردبان را که تکیه به دیوار بود بالا و پایین میرفت تا اینکه پدر او به فکر ثبت رکورد فرید افتاد. حال همه او را به نام پسر عنکبوتی صومعه سرایی می شناسند.

با تشكر از حامیان فرید:

پایگاه خبری تحلیلی و اطلاع رسانی صومعه سرا

سایت تحلیلی خبری تابناک

آزادگی

پایگاه تحلیلی خبری صومعه سرا

روزنامه معین صومعه سرا

شبکه باران گیلان

عماد تیماس بازدید : 42 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

ایرانیان کهن و مردم بابل عدد "هفت" را مقدس می شمردند، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است، ستارگان هفتگانه ((زهره، مشتری، عطارد، زحل، مریخ، زمین و خورشید)) و ایام هفته نیز هفت روز است و گرامی میداشتندش.

پارسیان در تمامی روزهای فروردین خانه های خود را چراغانی کرده و چوب های خوشبو می سوزانند و شمع ها را روشن نگاه میدارند و خوانچه ای پهن می کنند که بر آن هفت چیز که نامشان با حرف ِسین شروع شده باشد میگذارند (هفت سین) مانند:

سبزه: نمودار ِگلهای زیبا و زینتی، سرسبزی و خرمی

سرکه: نماد شادی (میوه درخت تاک در ایران، میوه شادی خوانده میشد)

سمنو: از جوانه ی گندم، نمود رویش و برکت

سیب: میوه ای بهشتی و نماد زایش

سیر : نگهبان سفره (در اکثر فرهنگ های آریائی برای سیر نقش محافظت کننده از شر قائل بودند)

سماق: نماد مزه زندگی

سنجد: بوی برگ و شکوفه ی آن محرک ِعشق و دلباختگی است.

سکه: موجب برکت و سرشاری کیسه

کتاب مقدس که در گذشته اوستا و اکنون قرآن است و بودنش بر سر سفره باعث رونق میباشد.

آینه و شمع بر سر سفره هفت سین نیز نماد ِنور و روشنایی و شفافیت است. معمولا تخم مرغ نیز بر سر سفره ی هفت سین میباشد که نماد ِنطفه و باروری و زایش است. نیز در اساطیر ِایران، جهان، تخم مرغی شکل است، آسمان چون پوسته ی تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمین است. ماهی ِزنده نیز نماد سرزندگی و شادابی ست. و هزاران فلسفه و رسوم متفاوت که در گوشه و کنار ِایران عزیزمان پراکنده است و در بعضی از کشورهای شرق آسیا مانند چین، هند و پاکستان نیز هر ساله مراسمی شبیه به نوروز انجام می شود.

عماد تیماس بازدید : 55 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

تفاوت اصلی فناوری نانو با فناوری‌های دیگر در مقیاس مواد و ساختارهایی است كه در این فناوری مورد استفاده قرار می‌گیرند. البته تنها كوچك بودن اندازه مد نظر نیست؛ بلكه زمانی كه اندازه مواد دراین مقیاس قرار می‌گیرد، خصوصیات ذاتی آنها از جمله رنگ، استحكام، مقاومت خوردگی و ... تغییر می‌یابد. در حقیقت اگر بخواهیم تفاوت این فناوری را با فناوری‌های دیگر به صورت قابل ارزیابی بیان نماییم، می‌توانیم وجود "عناصر پایه" را به عنوان یك معیار ذكر كنیم. عناصر پایه در حقیقت همان عناصر نانومقیاسی هستند كه خواص آنها در حالت نانومقیاس با خواص‌شان در مقیاس بزرگتر فرق می‌كند.

اولین و مهمترین عنصر پایه، نانوذره است. منظور از نانوذره، همانگونه که از نام آن مشخص است، ذراتی با ابعاد نانومتری در هر سه بعد می‌باشد. نانوذرات می‌توانند از مواد مختلفی تشکیل شوند، مانند نانوذرات فلزی، سرامیکی، ... .

 

 

 

دومین عنصر پایه، نانوكپسول است. همان طوری كه از اسم آن مشخص است، كپسول‌های هستند كه قطر نانومتری دارند و می‌توان مواد مورد نظر را درون آنها قرار داد و كپسوله كرد. سال‌هاست كه نانوكپسول‌ها در طبیعت تولید می‌شوند؛ مولكول‌های موسوم به فسفولیپیدها كه یك سر آنها آبگریز و سر دیگر آنها آبدوست است، وقتی در محیط آبی قرار می‌گیرند، خود به خود كپسول‌هایی را تشكیل می‌دهند كه قسمت‌های آبگریز مولكول در درون آنها واقع می‌شود و از تماس با آب محافظت می‌شود. حالت برعكس نیز قابل تصور است.

 

عنصر پایه بعدی نانولوله کربنی است. این عنصر پایه در سال 1991 در شركت NEC كشف شدند و در حقیقت لوله‌هایی از گرافیت می‌باشند. اگر صفحات گرافیت را پیچیده و به شكل لوله در بیاوریم، به نانولوله‌های كربنی می‌رسیم. این نانولوله‌ها دارای اشكال و اندازه‌های مختلفی هستند و می‌توانند تك دیواره یا چند دیواره باشند. این لوله‌ها خواص بسیار جالبی دارند که منجر به ایجاد کاربردهای جالب توجهی از آنها می‌شود.

 

 

 

عناصر پایه گوناگون و متنوع دیگری نیز وجود دارند. لیست کامل عناصر پایه فناوری نانو به شکل ساختار درختی در گروه مطالعاتی آینده‌اندیشی طراحی شده است که می‌توانید با مراجعه به بخش درخت‌های علم، قسمت درخت عناصر پایه آن را مشاهده نمایید.

منبع:www.nano.ir

عماد تیماس بازدید : 92 پنجشنبه 29 دی 1390 نظرات (0)
بهترین ایده ها برای جذاب تر کردن زندگی
 
1- همسرت را عوض نکن، خودت را عوض کن.

۲- همیشه درون خود را بازبینی کن و در این بازنگری‌ها منصف باش.

۳- کنترل زندگى خود را به دست بگیر و هیچگاه نسخه‌های درمانى دیگران را در زندگى پیاده نکن.

۴- هم به خوبی‌هایش فکر کن هم به بدی‌هایش و هنگام بحث هر دو را مد نظر داشته باش.

۵- خود روانپزشک خویشتن باش، با جملات نیرو بخش و درمان گر بعد از هر دلخوری به خود نیرویی تازه ببخش و بدان که این نیز بگذرد.

۶- کمتر صحبت کن و بیشتر عمل. هنگام ناراحتی زیاد سخن نگو، عمل کن (عمل شما سکوت و آرامش در چهرهٔ شماست) چرا که به هنگام ناراحتی تعادل روحی بر هم می‌خورد و مسائلی گفته می‌شود که‌گاه مشکل را پیچیده‌تر می‌کند.

۷- عیب‌های همسرت را دوست داشته باش.

۸- مرد‌ها همه یکسانند این یک روال جهانى است.

۹- مسائل کوچک را نادیده بگیر.

۱۰- مقایسه نکن. هیچگاه همسرت را با دیگری مقایسه نکن چرا که مرد‌ها در عین یکسان بودن هرکدام دنیایی خاص دارند.

۱۱- سعی کن اختلاف سلیقه‌هایتان به نزاع نیانجامد. این را بدان که تفاوت‌ها شکاف بوجود نمی‌آورد عدم تفاهم است که شکاف‌ها را بیشتر می‌کند. تفاوت در اصل بسیار سازنده است اگر از آن برای تعالى استفاده کنید.

۱۲-  وقت آزاد خود را تنظیم کنید. این کار را برای همه اعضاء خانواده انجام دهید و وقتى را هم به پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها اختصاص دهید با این کار برای خود و والدینتان ارزش قائل‌ می‌شوید.

۱۳- سعی نکن برای همه رفتارهای همسرت دلیل بیابی. چرا که خواستگاه و پرورش‌گاه هر کدام از ما برایمان رفتار‌هایی را نهادینه می‌کند. با تلاش و صبر آن دسته از رفتار هاى نادرست را که نهادینه شده از وجود هم محو کنید.

۱۴- عشق پایدار نیازمند احترام و بازگشت بعد از هر دلخوری است.

۱۵- قرار‌های دو نفره را فراموش نکنید. مانند اوائل ازدواج برای او نامه‌های عاشقانه و کوتاه بنویسید و یا با او در یک جای خاطره انگیز قرار بگذارید.

۱۶- با همسرت مثل یک دوست باش و مشکلات خود را همانند یک دوست با او حل کن.

۱۷- با عشق همسرت را رام خود کن.

۱۸- جذابیت خود را همیشه حفظ کنید حتى اگر چندین سال از ازدواجتان مى گذرد.

۱۹- بعضی مواقع با قواعد همسرت در زندگى بازی کن. این نوعی احترام به افکار و منش اوست و این را بدان که او قدر این کار را خواهد دانست.
عماد تیماس بازدید : 46 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود

دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت

وقتی به ایستگاه رسیدند، پیرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت

می دانم از این گل ها خوشت آمده است. به زنم می گویم كه دادم شان به تو

گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذیرفت و پیرمرد را نگاه كرد

كه از پله‏ های اتوبوس پایین می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد

عماد تیماس بازدید : 36 یکشنبه 13 آذر 1390 نظرات (0)
زندگی زیباست زشتی ‌های آن تقصیر ماست

 

در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست

زندگی آب روانی است روان می‌گذرد..........

آنچه تقدیر من و توست همان می ‌گذرد

عماد تیماس بازدید : 46 یکشنبه 13 آذر 1390 نظرات (0)

نکته های مهم

- بیهوده متاز که مقصد خاک است

-هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن

- نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم

- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن

- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود

- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود

- هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم

- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست

- دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است

- تنها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكوت كردن باشد

- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد

- مرد بزرگ، كسی است كه در سینۀ‌خود ، قلبی كودكانه داشته باشد

- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی

- یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها. کی بماند برگ کاهی در میان بادها

- دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

- هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید

- نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد

- کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی ... نه حاشیه ای از یاد رفتنی

- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد

- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما طرفدار کدام موضوع از این وبلاگ هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 75
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 169
  • بازدید ماه : 106
  • بازدید سال : 835
  • بازدید کلی : 8,585